عشق

متن مرتبط با «رها» در سایت عشق نوشته شده است

رها

  • ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است ببین که در طلبت حال مردمان چون است به یاد لعل تو و چشم مست میگونت ز جام غم می لعلی که می‌خورم خون است ز مشرق سر کو آفتاب طلعت تو اگر طلوع کند طالعم همایون است حکایت لب شیرین کلام فرهاد است شکنج طره لیلی مقام مجنون است دلم بجو که قدت همچو سرو دلجوی است سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است ز دور باده به جان راحتی رسان ساقی که رنج خاطرم از جور دور گردون است از آن دمی که ز چشمم برفت رود عزیز کنار دامن من همچو رود جیحون است چگونه شاد شود اندرون غمگینم به اختیار که از اختیار بیرون است ,رها ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها